چشم عشّاقت نگر از ندبه ها خیس و تر است در فراقت ناله ها با سوز اه و جگر است قرن ها دوری نمودی از گناه و جرم ما حاصل این جرم و دوری بین که اشک بصر است مادری افتاد میان کوچه و نام تو برد قائم او در پی اذنی ز ربّ کوثر است دوره ظلمی که اکنون گشته در دنیا به پا چاره اش تنها ظهور جمله ال حیدر است نادم از لطف خدایش چون شنیده این ندا در امید دیدن زائر برای مادر است