مجاهد بعد الفتح؟ استاد مصباح یزدی رَخت از جهان کشید. روحش شاد‌. در باره افکار آن دانشمند فقید، سخنم بسیار است. اما در باره رفتارش در این چند روز بسیار پرسیدند که چرا ان مرحوم در مبارزه با شاه آرام تر، ولی در مقابله‌ با روشنفکران تند‌تر بود؟ چرا پس از انقلاب انقلابی‌تر شد؟ چرا پس از امام راحل، ولایی‌تر ظاهر شد چرا پس از جنگ، جنگی‌تر شد و آماده شهادت؟! آیا او مجاهد بعدالفتح‌نیست؟ سخنم این است که آیا استاد مصباح بعدالفتح انقلابی‌تر شد یا "انقلاب" بعدالفتح، مصباحی‌تر شد؟ به گمانم گزینه دوم واقعی‌تر است. زیرا همت اصلی آقای مصباح از همان اول در تلاش‌های فرهنگی، شاگرد پروری و اموزش‌های عقیدتی متمرکز بود.انقلاب نیز به تدریج به سوی همان اهداف راه سپرد و خدمات شایانی به اندیشه‌ها و آرمان‌های عقیدتی اقای مصباح کرد. مرکز اموزشی‌اش را تقویت کرد و شاگردانش را به‌کار‌گرفت و طرح های بزرگ فرهنگی را به دست آنان عملیاتی ساخت، افکارشان را در همه جای کشور گسترش و رسمیت داد و... برخی از انقلابیون صادق را هم‌ می‌بینیم که تعریف و تصورشان از انقلاب‌و‌ اهدافش از اول با آقای مصباح متفاوت بود و اکنون از وضع موجود فریاد وفغان دارند و گاهی متهم به ضدیت با انقلاب نیز می‌شوند. آن‌ها از انقلاب، تصورات و اهدافی فراتر از مسایل عقیدتی و فکری در ذهن داشتند و تنها را از دست رفته می بینند در انتظار عدالت اقتصادی و سیاسی بودند.آن‌ها از امام شنیدند میزان رای ملت است و مجلس در راس امور. آن‌ها سخنان امام راحل را در نوفل لوشاتو و بهشت زهرا شنیدند و به سویش پر کشیدند.آن‌ها ماهیت‌ جمهوری اسلامی را از زبان شهید‌مطهری دریافت کردند که کمونیست‌های اصل هم حق دارند در دانشگاه تهران مارکسیسم تدریس کنند. صاحبان این تصور، باید استاد مصباح را برنتابند و با اندیشه های او اهداف خود را ناتمام، لیلا را در دست ابن‌السلام* و عشق بزرگ‌خود را حرام ببینند. نه اینان‌ضد انقلابند و نه استاد‌مصباح و‌علم الهدی و صدیقی مجاهدان بعد‌الفتح! اگر خوشبین باشیم اختلاف در جای دیگری است. در تصورها. پ‌‌ ن *ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد شعر من از قبيله خون است، خون من فواره از دلم زد و آمد کلام شد( حسین‌منزوی) ۹۹/۱۰/۱۵ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi