آقای پزشکیان و لایه پنهان جنگ -۱ ۱- هر کس کمترین آشنایی با تاریخ غرب آسیا داشته باشد، می‌داند که این منطقه به عنوان قلب تمدن و تجارت و منابع طبیعی و انسانی و موقعیت راهبردی، در دو قرن اخیر هرگز از طمع‌ورزی و جنگ‌افروزی ابرقدرت‌ها مصون نمانده است. بنابراین خام‌اندیشی است که کسی خیال کند با انکار واقعیت این جنگ تحمیلی، می‌تواند صلح و آرامش برقرار کند. واژه «جنگ» اما به تنهایی برای بازنمایی واقعیت کافی نیست. جنگ نظامی با همه اهمیت، آخرین حلقه از واقعیت جاری در منطقه بوده است. همواره حرف اول را در جنگ ترکیبی انگلیس و آمریکا (و صهیونیسم بین‌الملل)، نفوذ و شکاف‌افکنی و به تحلیل بردن منابع قدرت‌ساز زده است. آنها دهه‌ها شبکه‌سازی کردند، افرادی را در طبقات مختلف به خدمت گرفتند، میان ملت‌ها به نام ناسیونالیسم شکاف انداختند (در حالی که خود جبهه واحد فراملیتی بودند) و به تجزیه قدرت‌هایی مانند ایران و عثمانی پرداختند. ملت‌های منطقه جنگ را انتخاب نکرده‌اند، بلکه جنگ دائما به شکل‌های گوناگون به آنها تحمیل شده و مقاومت هم با همه تحولاتش از ناسیونالیسم و سوسیالیسم به اسلامی، نتیجه طبیعی این روند بوده است. آنها که مقاومت را سرزنش می‌کنند و دم از مسالمت با تحمیل‌کنندگان جنگی ۱۵۰ ساله می‌زنند، دانسته یا ندانسته، در نقشه دشمن نقش‌آفرینی می‌کنند. ۲- نفوذ، خطرناک‌ترین لایه جنگ است. بسا قلعه‌ها که در برابر ضربات سنگین فرو نریخت و استوار ماند، اما درِ آن، به دست عناصر خائن و نفوذی به روی دشمن گشوده شد. به نظر شما چرا باید مجله وابسته به یک روزنامه اقتصادی غربگرا، سه روز پس از ترور شهید هنیه در تهران و ضرورت انتقام ایران، رئیس‌جمهور منتخب را در حالی که پرچمی سفید و پاره را بالا برده، تصویر کند؟ این همان نشریه‌ای است با وجود نارضایتی مردم و تولیدکنندگان، از گران‌سازی ارز و خودرو (ایجاد تورم) دفاع کرد و نام مهار تورم را سرکوب قیمت‌ها گذاشت. چرا باید یک نشریه اقتصادی در صفحه نخست خود، لباس عمو نوروز بر تن ترامپ کند؟ یا در شماره دیگری‌، تنها راه نجات اقتصاد را مذاکره با آمریکا معرفی نماید؟ یا موفقیت‌های اقتصادی دولت شهید رئیسی را تراژدی بنامد؟ ۳- تاریخ به تعبیر سعدی، «جاسوس هم‌کاسه» کم سراغ ندارد. فرومایگانی که با صاحب‌منصبان اظهار همراهی نموده، اما در زمان مناسب، همان‌ها را کتف‌بسته تحویل دشمن داده‌اند. اثبات وجود نفوذ و خیانت، کار اطلاعاتی پیچیده‌ای نمی‌خواهد. اگر کشمیری و کلاهی، اقدام به بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری یا حزب جمهوری اسلامی نمی‌کردند، چه کسی خبر داشت که نفوذی هستند؟ اگر وزیر ارشاد دولت مدعی اصلاحات، سال ۱۳۸۸ در لندن (زیر سایه دولت خبیث انگلیس) «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور» را تشکیل نمی‌داد و دعوت به آشوب نمی‌کرد، چند نفر باور می‌کردند که امثال او در نقشه MI6 و CIA نقش‌آفرینی می‌کنند؟ اگر معاون وزیر ارشاد همان دولت، نقاب از چهره نمی‌انداخت و ننگ سردبیری شبکه صهیونیستی اینترنشنال را به جان نمی‌خرید، چند نفر می‌دانستند که مدیر سابق روزنامه زنجیره‌ای «آفتاب امروز»، جاسوس انگلیس و اسرائیل بوده؟ ایضا معاون اسبق وزیر دفاع در دولت خاتمی، که به جرم جاسوسی بازداشت و پس از محاکمه اعدام شد. ۴- «عابد- ت» عضو سابق دفتر تحکیم و انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، ۵ تیر ۱۳۹۲ ‌در مصاحبه با وبسایت «اخبار روز» موضوعی را باز گفت که با تحرکات قبل و بعد افراطیون نسبت به آقایان خاتمی و روحانی (و امروز آقای پزشکیان) مطابقت می‌کند: «اصلاح‌‌طلبان سياست دوگانه‌اي را مقابل حسن روحاني در پيش گرفته‌‌اند. دست از سر او برنمی‌‌دارند، مگر مطمئن شوند چيزي به آنها نمی‌‌ماسد. آنها به روحاني مثل سانديسي نگاه مي‌کنند که تا زماني که آخرين قطره ممکن در او را ميک نزنند، لوله سانديس را از آن بيرون نخواهند کشيد. احتمالاً باید چند نوبت هم حباب و هواي خالي مکيده شود تا مطمئن شوند که ديگر نمی‌‌توانند استفاده‌اي کنند. بعد همان کاري را که با ‌هاشمي رفسنجاني کردند، با او مي ‌کنند. آنها از يک طرف بايد به روحاني بچسبند، چون تنها شانس بقا و حيات‌شان است... از طرف ديگر مطمئن هستند که بخش‌‌هایي از جامعه که از ترس رقیب، يا بر مبناي انتظارات به روحاني رأي داده‌اند؛ به‌زودي از فضاي احساسي خارج شده و کم‌کم بازار انتقاد و اعلام برائت داغ خواهد شد. اصلاح‌طلبان مي‌خواهند از روحاني نهايت استفاده را بکنند، اما جوابگوي کارنامه او نباشند. براي همين به چشم سانديس به او نگاه مي‌ کنند». 💢 ادامه دارد https://eitaa.com/samen_felavarjan