صراط:    یادداشت| چرا رهبر انقلاب بر ترس غرب از الگوی پیشرفت ایران تأکید کردند؟ ۳۰ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۴  اخبار سیاسی  اخبار سیاست ایران   یک استاد دانشگاه در یادداشتی به تحلیل سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم اصفهان امام خامنه‌ای: علت عصبانیت غرب پیشرفت‌های جمهوری اسلامی است؛ بساط شرارت بدون شک جمع خواهد شد رهبر انقلاب اسلامی در جمع صدها نفر از مردم اصفهان (28/8/1401) گفتند: «مشکل اصلی استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر این نظام پیشرفت و در دنیا جلوه کند، منطق لیبرال دموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد.» ایشان افزودند: «در سه قرن اخیر به بهانه نبود آزادی و یا نبود مردم سالاری، منابع کشور‌ها را غارت کردند و اروپای فقیر به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشور‌های ثروتمند، ثروتمند شد.» رهبر حکیم انقلاب اسلامی چنین ادامه دادند: «کشور افغانستان یک نمونه نزدیک و بارز است که امریکایی‌ها به بهانه مردمی نبودن حکومت، به آنجا حمله نظامی کردند، اما بعد از 20 سال جنایت و غارت، همان حکومتی که علیه آن اقدام کرده بودند، سرکارآمد و آنان با فضاحت خارج شدند.» رهبر الهی انقلاب فرمودند: «اکنون یک نظام، برمبنای دین و مردم سالاری واقعی در ایران، به مردم خودش هویت داده و آن‌ها را زنده و در واقع منطق لیبرال دموکراسی غربی را ابطال کرده است.» امام خامنه‌ای افزودند: «عده‌ای در داخل بر مبنای تبلیغات غرب، می‌گویند در نظام اسلامی آزادی و مردم سالاری نیست در حالی‌که بیان همین سخنان نشانه آزادی است و روی کار آمدن دولت‌هایی که از نظر تفکر سیاسی شباهتی به یکدیگر ندارند نیز نشانه حق انتخاب مردم و مردمی بودن نظام اسلامی است.» گذر سریع‌تر غرب از قانون به امنیت و ترس دولت‌های غربی به نحو روزافزون از قانون‌مداری به سمت امنیتی بودن رفته‌اند. به‌ویژه بعد از یازده سپتامبر و حوادث تروریستی اروپا که ایجاد قانون وضعیت استثنایی را در پی داشت و در ادامه در فرانسه این قانون به قانون مبارزه با تروریسم بدل شد و در مجلس این کشور به تصویب رسید. اما قبل از اینها در ذات لیبرالیسم سویه امنیتی بر قانون برتری داشته است. قانون هم به منظور امنیت و ممانعت از تعرض افراد به یکدیگر و تضمین امنیت مالی و جانی بوده و مقصودی برای تعالی یا تربیت اخلاقی شهروندان در میان نبوده است. اگر هم تربیتی در میان بوده همان تربیت سیاسی هابزی است که به منظور امنیت و کنترل افراد است و در این میان نه آزادی، که امنیت سرمایه و زندگی و عدم تجاوز به یکدیگر و ترس از قانون جنگل اولویت داشته است. بنیاد این نگاه ترس از انسان و گناهکار دانستن ذاتی اوست که در کلیسا و انگاره هبوط و مصلوب شدن مسیح (ع) هم تثبیت شده است. به بیان دیگر قانون محوری مذکور مبتنی بر جنگل دیدن جامعه و جهان و بنابراین آلوده به ترس و نگاه حیوانی به انسان است (انسان حیوان شهوتران). بنابراین، ترس از انسان و ناامیدی از سعادت او و نیک سرشتی او در دنیا بر اندیشه سیاسی غرب و مشخصاً لیبرالیسم حاکم است. هرچند اندیشه کمونیسم نیز مبتنی بر ترس از انسان و بدبینی به ذات انسان است بی آن که پشتوانه الهیاتی و مسیحی داشته باشد. کسانی مانند رینهولد نیبور با ریشه کلیسایی همچون هابز مدعی واقع گرایی شده و در برابر خوش بینی برخی لیبرال‌های مانند جان لاک اقامه دعوا کرده اند. اما مسأله مغفول آنجاست که لاک هم نگاهی امنیتی دارد و ترس بنیادین او تعرض به مالکیت خصوصی حتی بیش از تعارض به آزادی و هویت افراد است. ضمناً لاک به ذات انسان خوش بین است اما در عوض، به دولت به عنوان نهاد جمعی و جمعی ترین نهاد افراد بدبین است و دچار تناقض یا دست کم تعارض شود. بدین ترتیب، ترس و امنیتی بودن، مشخصه های کمابیش مشترک دولت‌های غربی‌اند. تلاش حداکثری و بی‌توجه به حقوق و سود دیگران برای منافع خود، امتداد یا برخاسته از همین ترس از آینده و ترس از دیگری و بی‌اعتمادی است که مشخصه نگاه امنیتی و غیرانسانی است. از سویی دیگر در غرب امروزین ایده پیشرفت رو به افول رفته است. زمانی در قرون هجدهم و نوزدهم، ایده پیشرفت امری محتوم، انباشتی، علم‌بنیاد و تدریجی تلقی می‌شد که سعادت بشر و بهتر بگویم سعادت جمعی بشر را تأمین می‌کند. ملی‌گرایی و حتی گرایش‌های دینی که منجر به فداکاری فردی برای آرمان جمعی پیشرفت می‌شد از اینجا برمی‌خاست. امروز اما غرب هم پایه ملی هم پایه دینی را تا حد زیادی از دست داده و از طرفی در اثر فردگرایی منفی لیبرالیسم و پست مدرنیسم ایده جامعه و جامعه‌گرایی یا جمع‌گرایی را از کف داده است.‌ حتی مخالفت با مهاجران نه یک پایگاه ملی، که پایگاه بازاری و سودمحور دارد. به عبارت دیگر بیش از نگرانی برای تغییر قومی، نگران از دست منافع اقتصادی هستند. در این میان، دینی که عقلانی باشد (الگوی جمهوری اسلامی ایران) مهمترین رقیب و بدیل برای غرب است. دین عقل‌گرا خطر بزرگ بر