#قسمت_بیست_یک
#ویشکا_۱
صفحه ے گوشے روشن خاموش مے شد به سراغ آن رفتم شماره ی پگاه را نمایش مے داد ، گوشے را جواب داد
سلام پگاه جونم ڪجایے ؟
سلام عزیزم من راه افتادم ده دقیقه دیگر درب منزل شما هستم
باشه فدات
در ڪمد را باز ڪردم یڪے از مانتوهایے ڪه به تازگے خریده بودم
را پوشیدم ؛ شالم را مرتب ڪردم و به سمت پله ها دویدم در حالے ڪه
با عجله از پله ها پائین مے آمدم مامان با صداے بلند
ڪجا میرے ؟
با پگاه میروم بیرون
ویشڪا بیا این فهرست خرید را بگیر برگشت این ها راتهیه ڪن
فهرست خرید را از مامان گرفتم و به سمت در ورودے رفتم در را ڪه
باز ڪردم پگاه چند بوق زد لبخندے زدم و به ماشین رفتم
سلام به به خوشگل خانم😅❤️
سلام ویشڪا جان ڪجا باید بریم ؟
حرڪت ڪن در راه بهت مے گویم
حس خیلے در وجودم احساس مے ڪردم خوش حال بودم ڪه نرگس و
پگاه قرار است با هم آشنا شوند
ویشڪا ڪجایے چرا توے فڪر رفتے ؟
خیلے خوشحال هستم از این ڪه با هم به پایگاه مے رویم
پگاه سرے تڪان داد صحبتے نڪرد
بیست دقیقه بعد به پایگاه رسیدیم پگاه ماشین را ڪنار جدول.پارڪ به سمت پایگاه رفتیم
آیفون را زدم طولے نڪشید نرگس در را باز ڪرد در حالے ڪه با لبخند از ما استقبال مے ڪرد
سلام خوش آمدید🥰☺️
سلام نرگس جون
چطوری؟
سلام خوبین؟!
هر سه در حالے ڪه لبخند بر لب داشتیم وارد پایگاه شدیم نرگس به
مبل ها اشاره ڪرد بفرمائید بنشید من میرم شربت برزیم
بعد از رفتن نرگس به آرنج پگاه زدم
فضاے این جا چطور هست ؟
خیلے زیبا هست
نرگس با سینے شربت به سمت ما آمد
پگاه خانم خیلے خوشحال هستم با شما آشنا شدم.
ویشڪا از شما خیلے تعریف ڪرده
لطف ویشڪا جان هست
چقدر فضاے این جا به من آرامش مے دهد من مڪان هاے زیادے
براے تفریح میروم اما این فضا حس دیگرے به من مے دهد
وقتے قلب دلت به خدا نزدیڪ بشود فقط خدا میتواند آن آرامش را بدهد، یعنے فقط عشق تو خدا باشد هیچ چیز دیگرے در این عشق جا نمے گیرد
پگاه با دقت به صحبت هاے نرگس گوش مے داد نرگس ادامه داد
وقتے محبوب خودت را بشناسید و بدانید ڪه تنها ڪسےڪه حال تو را خوب مے ڪند همان ڪسے است ڪه تو را آفریده دیگر با هیچ ڪس حال تو خوب نمے شود
پگاه لبخندے زد وقتے صحبت هاے شما را شنیدن خیلے حس خوبے گرفتم من مدت ها بود در جستوجوے آرامش بودم و اڪنون متوجه شدم چقدر راه را اشتباه آمدم
هیچ وقت براے بازگشت از گذشته دیر نیست هر وقت از هرجا شروع ڪنے یڪ زندگے تازه آغاز ڪردے
عجب شربت ها گرم شدند
اشڪالے ندارد صحبت هاے شما به من و پگاه خیلے آرامش داد
بعد از خوردن شربت مدتے دیگر با نرگس صحبت ڪردیم بعد از اینڪه از پایگاه بیرون آمدیم.
ویشڪا پگاه جان فرصت دارے مامان ڪمے خرید دارند با هم انجام بدیم
چرا ڪه نه از اتفاق مے خواستم با تو هم صحبت ڪنم.
هر دو به سمت ماشین رفتیم در طول مسیر مشغول صحبت بودیم
ڪه متوجه نشدم چه زمانے به بازار میوه و ترهبار رسیدیم
وقتے به ورودے بازار رسیدیم نگاهے به اطراف ڪردم مردم زیادے براے خرید آمده بودند مغازه هاے میوه و سبزے دور تا دور محوطه قرار داشت بعد از خرید از چند مغازه به سمت ماشین برگشتیم در حالے ڪه چند ڪیسه میوه در دست داشتم ناگهان فرد دوچرخه سوارے به سمت من آمد من سعے ڪردم خودم را به سمت عقب بڪشانم
ڪه با او برخورد نڪنم ولے دوچرخه با من تصادف ڪرد و تمام میوه روے زمین ریخته شد
پگاه در حالے به سمت من آمد با نگرانے
ویشڪا چے شده حالت خوبه ؟
آره ولے میوه ها از بین رفتند.
فرد دوچرخه سوار در حالے سرش را پائین انداخته بود سعے خودش را مے ڪرد تا میوه ها را جمع ڪند.
هر سه میوه هاے ڪه روے زمین ریخته شده بود را جمع آورے ڪردیم ومن پگاه به سمت ماشین رفتیم.
نویسنده :تمنا 🍀🥲