اينان كه همه كاسه ي شير اوردند
چشم پر اشك بر امير اوردند
در كرب و بلا بود و همين ها بودند
آقاي مرا غريب گير اوردند...
كم كم شِنَوَم فاطمه جان بوی تو را
در پرده ی خـون مينگرم روی تو را
از ضربه ی تيغ بر سـرم حـس كـردم
در پشت در آن ضربه ی پهلوی تو را
https://eitaa.com/samtekhodababaali