سمت خدا حب خدا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 💞 💞 🌷 🌷 🔺 سهل انگاری مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یه باره از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردم. 🤕 منتظر بودم یوسف بیاد و با ناراحتی بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟😟 وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم: «خوابیده». بعد شروع کردم آروم آروم جریان رو براش توضیح دادن.😔 فقط گوش داد. آروم آروم چشم هاش خیس شد و لبش رو گاز گرفت. بعد گفت: «تقصیر منه که این قدر تو رو با حامد تنها می ذارم. منو ببخش». 😳 من که اصلاً تصورِ همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیسِ عرق شدم.😓 🙏شادی روح شهید بزرگوار صلوات 📚 نیمه پنهان ماه، جلد، صفحه30 https://eitaa.com/samtekhodababaali