#زندگی_بهتر 🔮
#قسمت ۱۷۰
🌸دربارهی ناز اولیاء خدا چی بگیم که اصلا به این سادگی حاضر نمیشن به کسی دستور بدن !
⛔️حاضر نمیشن کسی رو به غلامی بپذیرن !
تا شما بخوای بری میگن بفرمایین ،
به این سادگی اصرار نمیکنن کسی دستورشون رو بپذیره !
یکی از دلایل تأخیر در ظهور هم همینه
✨انقدر باید آمادگی در تسلیم به امر حضرت بالا بره
〰〰〰 تا ظهور اتفاق بیوفته !
🍀یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی
علیه السلام که خیلی آقا رو دوست داشت
خیلی آدم واردی هم بود، وقتی داشت میومد کربلا به امام حسین یاری برسونه نوحه می خوند
بهش گفتن حالا چرا نوحه خونی
می کنی؟
حالا که آقا نبردشون شروع نشده،
ان شاء الله به فتح و نصرت و اینا
ختم بشه
میگفت نه، من میدونم این راهی
که ما داریم میریم آخرش شهادته !
و من جز برای شهادت نیومدم ،
خلاصه خیلی قشنگ این مطلب براش
روشن بود
میخوام بگم انقدر آدم واردی بود
⛺️بالاخره با رفقای خودش رسیدن کربلا...
حالا ایشون لیدر اونا بود دیگه ☺️
گفت من برم از آقا ابا عبدالله الحسین
اجازه بگیرم
یه آذوقه ای برای خونوادم کنار گذاشتم اونو برسونم و برگردم
چون میدونم خونوادم بعد از من
کسیو ندارن!
گفتن برو!
⛺️ رفت تو خیمه ی حضرت وقتی اومد بیرون داشت گریه میکرد
گفتن چی شد آقا اجازه داد؟
گفت آره آقا اجازه داد 😢
گفتن پس چرا گریه میکنی ؟!!
گفت فدای غربت ابا عبدالله الحسین
بشم که وقتی به من اجازه داد ،
برگشت گفت طرماح داری میری زود برگردیاااا !
طرماح میدونست اهل بیت به این سادگی این کلمه رو به کسی نمیگن
مگه این که خیلی غریب شده باشن،
این قدر معرفت داشت که وقتی رفت به تاخت برگشت 🏇
ولی وقتی برگشت که سر مطهر ابا عبدالله الحسین از بدن جدا شده بود 😣
دیگه هر چی شمشیر کشید کسی
لطف نکرد اونو ملحق کنه به امام حسین و میگن "طرماح" تو کربلا شهید نشد!
حالا هی خاک بریزه رو سرش و بگه آقا تو چرا به من اجازه دادی؟!
می فرماین خودت اجازه خواستی دیگه!
خداوند در آیات قرآن میفرماید؛
پیغمبر من!
اونایی که از جنگ سستی کردن دفعه
بعد اونا رو با خودت نبریشوناااا
ما الان فکر میکنیم خدا به اونا یه امتیازه داده 💯
میفرماید نخیر !
اینا رو نبر، اینا "لیاقت ندارن" برن جنگ
دیگه بهشون دستور نده بیان جنگ !
یا ابا عبدالله شما ما رو با خودت ببر به ما دستور بده !
مثل قاسم ابن الحسن که شب عاشورا هی نگران دور عمو میگشت💫
یه بچّه ی 13 ساله ولی این حرفا رو میفهمه،
آقا منم بناست کشته بشم یا نه؟
پس من چی؟ 😔
قاسم ابن الحسن یه دفعه یه احساسی میکنه که نکنه من مولا ندارم
این جا غریبم، اینا همه صاحبی دارن مولایی دارن، عمو منو رها کرده !
انقدر اصرار کرد تا عمو
برگشت نگاه کرد به حضرت قاسمو صدا زد عزیز دلم مرگ پیش تو چگونه است؟
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
ادامه دارد...
🦋⃟
https://eitaa.com/samtekhodahobekh