🌨⚡️ 🌹🕊شهید یوسف سجودی یوسف بعد از مدت ها خرید کرده بود. 🙂 بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست می کنی؟ هنوز آشپزی 🥄 بلد نبودم اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم 😉 مرغ رو خوب شستم و انداختم توی روغن.🍗 سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره 😰 یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمی شد.😓 تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آب پزش 🥘 می کردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می خندید و می گفت: فدای سرت خانوم! 📚 کتاب ۳۶۵ خاطره برای ۳۶۵ روز / ص ۵۷ . 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏‏💠آن کسانى که سعى کردند اسلام را از مسائل اجتماعى و از مسائل سیاسى برکنار بدارند و آن را منحصر کنند به مسائل شخصى و مسائل خصوصى زندگى افراد و در واقع نگاه «سکولار» به اسلام داشته باشند؛ جوابشان مسئلۀ «» است. ۱۳۹۳/۰۷/۲۱ ☀️(مدظله‌العالی) ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷