❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠
#خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :4⃣3⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 235
سرانجام روزهای آموزش به سر رسید و قرار شد آموخته ها را در مانور تجربه کنیم. سعی کرده بودند منطقه را شبیه منطقۀ عملیاتی بدر کنند اما از آنجا که احساس کرده بودند عراق متوجه تحرکاتی شده و زمان بسیار کم است، نتوانسته بودند منطقۀ دشمن فرضی را خوب آماده کنند. مانور کوچکی برگزار شد که در مقایسه با مانورهای قبلی مرحلۀ آسانی بود.
بعد از اتمام آموزش به دلیل تعداد کم بلمها، بلمهایی را که با آنها آموزش میدیدیم شبانه به جزیره مجنون منتقل کرده بودند تا در عملیات از آنها استفاده کنیم. در همین فاصله نقشه را توجیه و وضعیت منطقه و مأموریت ما را گفتند؛ ما باید حدود نُه کیلومتر در پیچ و خم آبراهها پیش میرفتیم تا به محور خودمان برسیم و به خط اول دشمن بزنیم. دشمن در منطقه حدود چهل تا پنجاه کمین داشت که نیروهای آماده بعثی از آنجا تحرکات و وضعیت آبراههای منطقه را زیر نظر داشتند. از آنجا که کوچکترین حرکت در آب زود مشخص میشد و آب موج برمیداشت یا نیها تکان میخوردند، نیروهای اطلاعات به خاطر رعایت جوانب حفاظتی کمتر به منطقه رفته بودند. به ما میگفتند آخرین شناسایی پانزده روز قبل، انجام شده و بچه ها تا نزدیک محورهای درگیری پیش رفته اند. تعدادی از مسیرهای حرکت همان آبراه هایی بود که از عملیات خیبر مانده بود و حالا بیشتر از یک سال از عملیات خیبر میگذشت. با این تفاوت که حالا عراق سر آبراه ها کمین گذاشته بود. در مانور و توجیه عملیات تذکر میدادند: «سعی تون رو بکنید تا از کنار کمینگاها آروم و بدون درگیری عبور کنید.» با این همه تعدادی هم مسئول خاموش کردن کمینها بودند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬
@sangarshohada🕊🕊