سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت9⃣1⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت0⃣2⃣ 🌸 یک روز عمران از شمال زنگ زد. دعوتش کرد برای قرائت به شهرشان برود. بعد ازش خواست که بگوید چه مبلغی باید تقدیمش کنند تا با صاحب جلسه در میان بگذارد. 🌹 محسن گفت: هیچی! عمران جا خورد. گفت: اینطوری که نمیشه! محسن پرسید: چرا نمیشه؟ عمران من و منی کرد و گفت: بالاخره هر محفلی چیزی به شما می دن! 🌼 اصرار عمران افاقه نکرد. محسن علاقه ای به این بحث ها نداشت. سرو ته حرف را زود جمع کرد و گفت: 🌺ببین عمران! من فقط دنبال یه فضای خوب و قرآنی ام. دیگه هیچی برام مهم نیس! 🍀شاگرد هایش مال شهر های مختلف بودند. هرکدام دعوتش می کردند به شهر و دیارشان محسن با هزینه شخصی می رفت و آنجا تلاوت می کرد و آموزش می داد. 🌷 جواد و مصطفی که به بعضی شهر ها برای قرائت دعوت می شدند از آنجا می شنیدند که: حاج محسن چند سال پیش اومده برای ما تلاوت کرده و هنوز پولش رو نگرفته. حتی زنگ هم نزده! 💐همیشه می گفت: خود قرآن روزی آدم رو می ده! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊