یکی از کارهـایی که انجام میـدادند این بود که در جـلساتی که با رهبری داشتـند، همیـشه کاغذ و قلم همـراهشان بـود و می نوشتند در حـالی که این سخنان دوبار دیگـر از صدا و سـیما پخش و یک نسـخه چاپی از طرف بیـت به ایشان داده میـشد. یکی از دوسـتانشان دلیـل این کار را میپـرسند: - آراسـته؛ تو حـقوق‌دانـی! + نه مـن حقوق بگیرم! حقـوق‌دان نیستم. - نه حقـوق‌دانی دیگه. + خب منظورت چـیه؟ -تأخـیر در اجرای دسـتور فرمانده از نظر قانون جزا یا قانـون کیفری نـیروهای مسـلح جرم اسـت یا نه؟ +بله؛ ولی ربـطی به سؤال من ندارد. -عدم اجرای دسـتور که جرم هست؟ +بله جرم محـرز است؛ تأخیر در اجرای دسـتور یا سهل‌انگاری هم جرم است. - بسیار خب. +ولی حاجی ایـن‌ها جواب سؤال من نبود. -من فکـر کردم تو آنقـدر باهوشی که گرفتی جوابـتو +نه نگرفتـم؛ شما بگو. -آقا این‌جا فرمایشــاتی داشتند. مردم عــادی یا شاید برخی از نیروهای مسلح- آن‌هایـی که عمیق نگاه نمی‌کنـند- این را سخنرانی تلقی می‌کنند. (می‌خواسـت به من بگوید تو هم سخـنرانی تلقی کردی!) خب هشـتِ شب یا نه شب یا دوی بعد از ظهر هـم می‌توانند این سـخنرانی را از اول تا آخرش تماشا کنند. منِ نظــامی، این را سخنـرانی تلقی نکردم. فرمانـدهم بیاناتی برای من دارد؛ من آن را اوامر فـرماندهی تلقی کردم. همه‌ی ایـن‌ها را نوشتم. نمی‌تـوانم صبر کنم تا دفتر آقا متن فرمایشات را به مـن بدهد. :) تا آن موقع می‌شــود فردا یا پس فردا. نمی‌توانـم تا دوی بعد از ظـهر هم بنشینم، اخبار ساعــت دو را ببینم، بعد یادداشـت کنم. اگر از این‌جا رفتم تا سـتاد کُل، عمرم کفـاف نکرد، حضـرت حق جان من را سـتاند، در آن دنیا نمی‌توانم به خداوند بگویـم: من مـنتظر بودم بروم سـتاد کل اخبار را بشنوم یا بخــش‌نامه را از دفتر آقا بگیرم؛ 😊 بعد ببینــم کدام یک از ایــن‌ها را چگونه اجــرا کنم! من پاسخی بــرای خدا در تأخیر اجرای دسـتور فرمانــده‌ام ندارم.🤦‍♂ همه‌ی فرمایشــات ایشان را نوشـتم تا وقتی از این‌جا سوار ماشـین می‌شوم بروم سـتاد کل، چهل دقیقه یا چهل و پنج دقیقه که در راه هستم، دسـتورات آقا و تدابیر ایشـان را تبـدیل به دسـتور می‌کنم. :) @sarbazaanmonji