عجیب خانه ی مادر شوهرم تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم بهم گفت باید بیای خونه ما و به مادر مریضم کمک کنی...شوهرم اکثر وقتها میرفت ماموریت کاری.‌..توی خونه من و مادرشوهرم تنها بودیم... صبح همسرم برای مأموریت رفته بود شمال کشور‌‌...از مادرشوهرم اجازه گرفتم یکساعتی به مادرم سربزنم و برگردم...چندتا خیابون اونطرفتر یادم اومد گوشیمو با خودم نبردم وقتی برگشتم..کلید رو انداختم و‌در روباز کردم... ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم تا اینکه.... https://eitaa.com/joinchat/2574188547C196ea40fc2 .