_تو
#زن منی و داری به یکی دیگه فکر میکنی؟ من گل میگیرم اون سری رو که فکر من توش نباشه...
با وحشت عقب عقب رفتم که پام به لبه ی تخت خورد و روی تخت پرت شدم.
راوک همینجور که نزدیکم میشد
#کمربند شلوارشو داشت باز میکرد و دور دستش می پیچید...
_ م...مگه نگفتی ه..همه اش الکیه؟ مگه نگ...نگفتی که همه نامزدی صوریه؟ الان ازم چی میخوای؟
پوزخند زد و اولین ضربه اش رو به کمرم کوبید. نزدیکم اومد و از موهای بلندم گرفت و صورتشو مقابل صورتم آورد.
_ بهت گفتم تو این مدتی که
#نامزدمی، اجازه داری ه..ر*ز بپری؟ تو داری
#اسممو، آبرومو
#لکه دار میکنی... میدونی اون پسره کیه که باهاش گرم گرفته بودی؟
سیلی تو گوشم زد و با کمربندش دستامو بست...
#کتش رو در آورد و مشغول باز کردن
#لباسای من شد و گفت:
_ امشب آدمت میکنم...........😍👇
خانزاده مغرور
#ازدواج_صوری
https://eitaa.com/joinchat/1176764477Ce24099499e