_تو منی و داری به یکی دیگه فکر میکنی؟ من گل میگیرم اون سری رو که فکر من توش نباشه... با وحشت عقب عقب رفتم که پام به لبه ی تخت خورد و روی تخت پرت شدم. راوک همینجور که نزدیکم میشد شلوارشو داشت باز می‌کرد و دور دستش می پیچید... _ م...مگه نگفتی ه..همه اش الکیه؟ مگه نگ...نگفتی که همه نامزدی صوریه؟ الان ازم چی میخوای؟ پوزخند زد و اولین ضربه اش رو به کمرم کوبید. نزدیکم اومد و از موهای بلندم گرفت و صورتشو مقابل صورتم‌ آورد. _ بهت گفتم تو این مدتی که ، اجازه داری ه..ر*ز بپری؟ تو داری ، آبرومو دار میکنی... میدونی اون پسره کیه که باهاش گرم گرفته بودی؟ سیلی تو گوشم زد و با کمربندش دستامو بست... رو در آورد و مشغول باز کردن من شد و گفت: _ امشب آدمت میکنم...........😍👇 خانزاده مغرور https://eitaa.com/joinchat/1176764477Ce24099499e