🔹 بچۀ سیزده‌ساله، هم‌سنگرهایش تعریف می‌کنند و می‌گویند: «دیدار آیت‌الله‌ مدنی، شهیدِ محراب رفتیم. تا نشستیم، در بین جمع ما یک بچۀ سیزده‌ساله بود که آقای مدنی نشانش کرد و شروع کردند با زبان شعر با هم صحبت کردن، و ما هم هیچ نمی‌فهمیدیم. 🔸به شعر پرسید بگو چه دیدی؟ او هم برگشت گفت: «درد هجری کشیده‌ام که مپرس، لب لعلی گزیده‌ام که مپرس» و هر دو گریه می‌کردند.» وقتی آن پسر شهید شد، پیش آیت‌الله مدنی آمدیم و داستانش را پرسیدیم، گفت: «بیچاره‌ها نفهمیدند، آن چشم، امام‌زمان عجل الله تعالی‌فرجه‌الشریف دیده بود!» 🇮🇷