به مجرد خطور و الهام این فکر، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد.
چون سکوت و لاجوابی من به طول انجامیده بود، آن دو سائل با غیظ و شدت مالاکلام دوباره سوال نمودند: «خداوند و معبود تو کیست؟» به صورت و هیبتی که ۱۰۰ درجه از اولی سختتر و شدیدتر بود. و از شدت غیظ صورتشان سیاه، و از چشمهایشان برق آتش شعله میزد، و گرزها بالا رفت و مهیای زدن شدند. مثل اول نترسیدم، با صدای ضعیف گفتم: معبود من خدای یگانه بیهمتاست.
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (آیات ۲۲ و ۲۳ سوره حشر)
این آیه شریفه را که در دنیا در تعقیب نماز صبح به خواندن آن مداومت داشتم، محض اظهار فضل برای آنها خواندم، که خیال نکنند بنی آدم فضلی و کمالی ندارند، چنانکه روز اول بر خلقت بنی آدم اعتراض نمودند که: «غیر از فساد و خونریزی چیزی از آنها نیست. آیه ۳۰ سوره بقره»
پس از تلاوت آیه شریفه در جواب آنها، دیدم غضب آنها شکست و گرفتگی صورتشان فرو نشست. حتی یکی به دیگری گفت...
ادامه دارد...
برشی از کتاب
#سیاحت_غرب
کانال سرنوشت انسان:
@sarneveshte_ensan