• وقتی انسان را به لحاظ انسانشناسی حیوان ناطق بدانیم و یا حی متاله دقیقا دو گفتمان و تعریف متفاوت از انسان خواهیم داشت و انی دو تعریف متفاوت دو فرهنگ مختلف ایجاد میکند. ارائه الگوی اقتدار فرهنگی به لحاظ مدل متنوع خواهد بود.
• زمانی میتوان از اقتدار فرهنگی حرف زد که دچار معضل فرهنگی شده باشیم، به عبارتی چرا الان مباحث فرهنگی برای ما جدی است زیرا احساس میکنیم فرهنگ دینی دچار آسیب و مسئله شده است از این رو رویکرد انتزاعی به فرهنگ، پاسخگوی مسائل امروز ما نخواهد بود. الگوی قرآنی، جمع همگامی و اثرگذاری در داخل و بیرون است اگر دنبال عینیت و تحقق فرهنگ اسلامی هستیم.
• صیانت از اقتدار نیازمند منطق است، همچنین باید ساختار و ادبیاتی نسبت به مقوله تغییر فرهنگی ایجاد کنیم، کما اینکه سیدجمالالدین اسدآبادی بعد از قرون متمادی از نزول این آیه شریفه«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» آن را از بعد فردی خارج و ساحت اجتماعی به آن بخشید.
• برای ایجاد انقلاب فرهنگی باید به متغیرهای مؤثر در فرهنگ توجه داشته باشیم، در بحث اقتدار فرهنگی معتقدم اساسا به ویژه آموزههای کتب وحیانی و سنت و سیره پیامبران اولوالعزم ناظر به نیازها و چالشهای فرهنگی انسان معاصر خود بوده است و رویکرد ما به قرآن کریم و سنت و سیره نبوی هم باید اینطور باشد زیرا اگر اسلام قصد داشته به مسائل مورد نیاز انسان معاصرش بیتوجه باشد و صرفا به کلیات ابوالبقاء بپردازد تغییر و تاثیری ایجاد نمیکرد.
◀️ ادامه مطالب👇👇