هدایت شده از حمید .م
عشق راستین جستم از پیر طریقت راستین معنای عشق رمز هشیاری به اوج مستی از صهبای عشق گفت: راز عاشقی را باید از عاشق شنید معنی این واژه را هم جست باید از شهید عشقبازان را یقین اسطوره ی اعلاست او کهکشان عشق را منظومه ا ی زیباست او گفت : تندیس وفا و مظهر ایثار اوست خاتم پیغمبران را سالک رهوار اوست ناخدای کشتی ایمان به طوفان ها هموست قاف عشق و ابتلا را در مثل عنقا هموست اوست رمز و راز " انّی جاعل فی الارض" حق جلوه ی روح الهی. واسجدوا را مستحق باشد او را آرمان و منطق . " ِِاِحدَی الحُسنَیَین " دارد او در سر هوای خیبر و بدر و حنین وصف" منهم من قضی نحبه " سزد در شاَن او آمد از حق در وفای عهد او " ما بدّلوا " اوست نفس مطمئنّ فجر و قاموس علق " وادخلی فی جنّتی " را اوست آری مستحق گوید او" فزت و ربّ الکعبه " در محراب خون مانده از ایثار او فرهاد و مجنون در جنون جان و سر را او فدای کیش مولا می کند دل دهد دلبر ستاند .وه چه سودا می کند در وفا بر عهد.او عبّاس را باشد شبیه سمبل عشقش حسین است و حسن. لا رَیب فیه سرّ عشقش" لیس للانسان الا ماسعی" جسم صدچاکش گواه روشن این مدّعی عزم سِتوارش نشان عزم پرچمدار عشق شعر او " هیهات منّاالذلّه" ی سردار عشق " نعبد ایّاک " چون گفته . فقط عبد حق است اسوه ی اخلاص او را شیر حق در خندق است جلوه ی معراج انسان است او . بی بال و پر مظهر " عین الیقین " هست او . ولی بی چشم سر برترین مصداق " کرّمنا بنی آدم " هموست یافته رمز کرامت زَ " انتم الاعلون " دوست اوست " هل من ناصر " جانان را لبّیک گو در نماز عشق با خون گلو کرد او وضو " لن تنالوا البرّ " با ایثار او تفسیر شد خواب نیک فتح با پیکار او تعبیر شد گوئیا سیمای ساقی را نمایان دیده او کاینچنین دُردی کش جام بلا گردیده او یا شنیده " لا تخافوا " از لبان دلبرش عشق باقی شد همه سرّ سُوَیدای سرش سر چو اسماعیل دارد زیر تیغ امتحان هست در هُرم نگاهش عالمی معنا نهان عشق.آری برد بی بالش به معراج بقا فارغ از خود کرد او را اینچنین شوق لقا ز" استجیبوا ِللَّه " آن بی بال و پر . پربازکرد وز " لما یحییکم " آری تا خدا پرواز کرد قرب حق خواهی( حمید ) از خویشتن بیگانه شو پاک کن زنگار دل . از جان گذر. جانانه شو گیر درس عاشقی زان سالک رهوار عشق شیوه ی پرواز جو از جعفر طیّار عشق