هدایت شده از سیّداخلاص موسوی
رزمنده : چند نفر سمت حاتم رسيدن و مشغول خاموش كردن شدن. من ناخواسته رفتم سمت عباس روده هاش ريخته بود بيرون خيلی صحنه دلخراشی بود. هنوز كلم سوت می كشيد نمی فهميدم ديگران چی ميگن ناخواسته مچ پای عباس رو گرفتم و می كشيدم فقط قصد داشتم از تانك دورش كنم اصلا متوجه فرياد اون نمی شدم بنده خدا روده هاش توی دستش بود @seYed_Ekhlas🇮🇷