دلشوره داشتی و برادر نداشتی
بعد از حسین(ع) سایۂ بر سر نداشتی
داغت عظیم بود و دل کوه را شکست
صبرت جمیل بود و برابر نداشتی
در کربلا، بلا به سرت آمد آنچنان
جز تیر و نیزه خاطره دیگر نداشتی
گفتی میانِ گریه که ای شمرِ(لع) بی حیا
در قتلگاه...کاش که خنجر نداشتی
می سوختی از اینکه؛ از آن دستِ بی عقیق
وقتِ وداع؛ بوسه چرا برنداشتی
میسوخت خیمه ها و به کوریِ چشم بد
جلباب بود! اگر چه که معجر نداشتی
دور و برَت نگاهِ علی اکبری نبود
عباس ِ غیرتی و دلاور نداشتی
مرهم نداشت داغِ دلت! بغض کردی و...
غم داشتی؛ نوازش ِ مادر نداشتی
جانت به لب رسید! که دنیایِ بیوفا
ماندن نداشت! چونکه برادر نداشتی!
#حضرت_زینب
#مرثیه_حضرت_زینب
#جبل_الصبر
#آخر_از_عشقت_دمشقی_میشم_خانوم_جان
#سید
@sed_Ali_315