🔊 🔻عکس پاکتو ببینید دوباره؛ تا داستانشو براتون تعریف کنم… (نوشته: ببخشید اگر مبلغ کم است؛ ان شاءالله جبران می کند) 🔹 رو که خوندم داشتم از مسجد میرفتم بیرون، دیدم پشت سرم راه افتاده و صدام میکنه… + حاج اقا… _ جونم بابا جان ؟! + من همین مسجدم؛ خونمون اون اتاقه که تو حیاط مسجده (اشاره کرد به یه اتاق کنار حیاط مسجد) _ بله در خدمتم! کمکی ازم بر میاد ؟ (اول فکر کردم کمک نقدی میخواد) + حاج اقا من خانومم زمین گیره نمیتونه بیاد بشینه تو مجلس روضه؛ میشه تشریف بیارید یه چند خط براش روضه بخونید؟! ادامه داستان در سایت : v-o-h.ir/?p=18989 🆔 @sedayehowzeh