"بانو حسنیه در دربار هارون"
فصل دهم...
یاران من!آن زمان که فرعون به دنبال موسی بن عمران(ع)بود و برای از بین بردن او شکم زنان باردار را می شکافتند و اطفال را می کشتند،چون مادرش او را به دنیا آورد،به مادرش گفت:
مادر!مرا در تابوتی گذار و به دریا انداز.
مادرش از سخن او به وحشت افتاد و گفت:پسرم!می ترسم در دریا غرق شوی.
موسی گفت:مادر،مترس که حق تعالی حافظ من خواهد بود و مرا به سلامت به تو باز خواهد گرداند.
پس مادرش او را در صندوقی نهاد و آن را به آب دریا انداخت.
آب او را به ساحل رود برد و خدای متعال وی را به سلامت به مادرش باز گردانید،چنان که می فرماید:
"به او گفتیم که او را در تابوتی گذار و به دریا افکن،تا دریا او را به کرانه ساحل آورد تا دشمن من و او،او را از دریا گرفته و مهری از خود به جانت انداختم تا در منظر من پرورش یابی(طه،39و40)"
چنان که زمانی که عیسی(ع)نیز متولد شد به مادرش گفت:
محزون مباش و سخنی مگو،روزه سکوت بگیر و به فرزندت اشاره کن.
مادرش نیز چون مشرکین به او اعتراض کردند به عیسی(ع)اشاره کرد که با او سخن بگوئید.عیسی(ع) در آغوش مادر لب به سخن گشود و گفت:
ای مردم!آگاه باشید که من بنده خدا هستم که خدا مرا به نبوت برگزید و کتاب آسمانی عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم مبارک قرار داده و به ادای نماز و زکات،وصیت فرموده...(مریم،29تا31)
پس می بینید که عیسی(ع) در هنگام ولادت سخن گفت و خدای عز و جل،کتاب و نبوت به وی ارزانی داشت و او را به بر پا داشتن نماز و ادای زکات امر نمود و این در حالی بود که بیش از سه روز از تولد او نگذشته بود...
ادامه دارد...
#سدرةالمنتهی
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
____🍃🌸🍃____
https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─