هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
〰〰✺🌹🇮🇷🌹✺〰〰 ♤ راز کانال کمیل ♤ روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه 《مقدمه》
⭐〰〰🍃🌹🍃〰〰⭐ 🌌هوا تاريک شد ابراهيم هادی، اين بار اذان مغرب را با صدای دلنشين تری گفت. اصحاب عاشورايی سيدالشهدا (علیه السلام) نيز با معرفتی ديگر اقامه ی نماز کردند. ⚡بچه ها با اينکه تعدادشان کم بود. و، وضعيت مناسبی نداشتند، باز هم می خواستند به دل دشمن بزنند اما تنها مانع، نداشتن سلاحی مناسب و مهمات بود و اين شده بود خوره ی روحشان! 🔫 تنها سلاحی که داشتيم، کلاشينکف و دو قبضه آرپی جی بود، آن هم با مهمات بسيار کم. مهمات ما آنقدر کم بود که حتی بچه ها توی خاک هم به دنبال چند فشنگ می گشتند!... 🔘يک تير بار بدون فشنگ و از کار افتاده هم در کانال بود که عملا فايده ای نداشت روزهای گذشته در کانال آر پی جی و نارنجک وجود داشت و بچه ها با همان مقدار مهمات، جلوی دشمن را می گرفتند. 💥 اما الان فقط چند فشنگ کلاشينکف برای بچه ها مانده بود و چند راکت آر پی جی که ابراهيم دستور داده بود برای شرايط خاص نگهداری شود ابراهيم، بچه هايی كه هنوز تاب و توان داشتند را صدا كرد در تاريكی شب، آنها را مخفيانه به بيرون فرستاد. 📚