اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم غزل‌مصیبت – فاطمیّه – بعد از شهادت مادرم رفت وُ خانه ریخت به هم پَر زد وُ آشـیانه ریخت به هم کـوثرِ آسـتانه‌یِ اخلاص ... سوخت وُ آستانه ریخت به هم روزها کُنـجِ خانه بود علی شب‌به‌شب بی‌بهانه ریخت به هم مویِ زِینب نخورده شانه با ... دستِ غرقِ نشانه ... ریخت به هم طفلِ تشنه که می‌پَرید از خواب خواهری عاشقانه ریخت به هم تا علی می‌شنید از حسـَنَش روضه‌هایِ شبانه ریخت به هم اُمِّ کلثوم می‌گـرفت زبان مادری گفت وُ ... خانه ریخت به هم حـرمی می‌شِمُـرد آلامِ ... مادری دانه دانه ... ریخت به هم از فشارِ دَر وُ لگد که گذشت یاس با تازیانه ریخت به هم از مـدینه بُرو تهِ گـودال زیرِ سُم ... عارفانه ریخت به هم فَتَـقـَبَّـل شـعارِ زینب بود ندبه خواند وُ زمانه ریخت به هم @sehreashk @sehreashk_hoseinimani