اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - ظهر عاشورا ای بافته از تافـته هایِ دلِ مادر آرام برو آمـده جان بر لبِ خواهر بوسیدنِ زیرِ گلویت کارِ کمی نیست بوسه زدم و هر دو لبم سوخت برادر تو ماندی و این لشکر و آن خنجرِ کینه من ماندم و ناله زدن و هِقْ هقِ دختر آمد به لبم جان چه شده گوشه یِ گودال؟! رویِ بدن توست چرا پای ستمـگر؟! انگار همـه قـصد نمـودند بگـیرند جانانه یِ این خواهرِ غمدیده و مضطر زخمِ بدنت بیشتر از حد شده اِی وای پیشِ نظرم بر رویِ نی جا شده این سر پایِ سر بر نـیزه نشسته دمِ زینب شد العـجل از درد و غـمِ فراقِ دلبر @sehreashk