اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام محمّد باقر علیه السلام اگر از این جگرِ پاره شرر در آمد ؟! اگر از سینه‌یِ در شعله نفس بر آمد؟! دست‌وپایی زدم وُ بویِ گلِ یاس رسید مژده دادم به دلِ سوخته مادر آمد تُحفه‌ای آمده از سویِ هشامِ ظالم خونِ دل از دلِ خونین شده آخر آمد کربلایی شده اوضاعِ مدینه یارب شعله از خیمه به سویِ دلِ مضطر آمد یاد دارم که غروبِ غم و اندوهِ حرم پابرهنه شدم و بر رویِ نِی سر آمد خار پاهایِ من و رقیّه را زخمی کرد تکّه‌ای خیمه‌یِ سوزان جایِ معجر آمد در خرابه کمکِ عمّه‌یِ سادات شدم سرِ خونین‌شده بر دامنِ دختر آمد کوفه نانِ صدقه پیشِ دو پایم انداخت چشمِ عمّه خون شد و غیرتِ حیدر آمد چون پدر زندگی‌ام را خرجِ روضه کردم روضه افتاد و صدایِ آهِ کوثر آمد کربلاییِ بقیع ندبه‌یِ غم می‌خواند کاش یک جمعه بگوئیم که دلبر آمد @sehreashk