اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت دوّمِ محرّم ورود قافله‌یِ حسینی به کربلا چه اضطرابِ عجیبی چه اضطراری آه چه آیه‌ای به لب اِی روزگار داری آه تمامِ دشت پر از نیزه‌هایِ نیرنگ است مرا بِبر که نبینم به نِی سواری آه مرا ببر که نبینم رباب می‌بیند نمانده گردنِ نوزادِ شیرخواری آه مرا ببر که نبینم به رویِ تکّه حصیر تو تکّه‌هایِ دلِ خویش می‌گذاری آه مرا ببر که نبینم عَلم که می‌افتد میانِ چنگِ حرامی‌ست گوشواری آه مرا ببر که نبینم حرامی آمده است بِبُرَّد و بِبَرد خاتمی که داری آه مرا ببر که نبینم به نی سر ُو به تنت هزار و نهصد و پنجاه زخمِ کاری آه مرا ببر که نبینم رقیّه جان داده میانِ روضه‌یِ شبهایِ بی‌قراری آه مرا ببر که نبینم که شمر می‌خندد به انتظارِ حرم در میانِ زاری آه @sehreashk110