اغلب ما آدم ها دنبال دوست و شرکایی در زندگی هستیم که
یا
پولدار باشند
یا
مقام و قدرت داشته باشند
یا
مشهور و معروف باشند.
دوستانمان پولدار باشند برای اینکه چیزی از پول و پَله ی آنها به ما بماسد. اگر چیزی هم نماسید، همین که پز بدهیم ما رفیق فلان میلیاردر هستیم، کلی برایمان خرکیفی دارد.
دوستانمان مقام و قدرت داشته باشند تا برای ما پارتی بازی کنند یا رانتی فراهم کنند یا مجوزی بدهند یا لااقل اطلاعاتی که عموم مردم به آن دسترسی ندارند را به واسطه ی آنها به دست آوریم.
از همه الکی تر و پشمکی تر این است که دنبال دوستان مشهور و معروف باشیم. همین سلبریتی های دوزاری یا مداح های پاکتی صورتی یا برخی فوتبالیست های الدنگ بیسواد. بعضی ها حاضرند به هر خفتی تن بدهند تا یک عکس یادگاری با این جانورها داشته باشند تا احساس کنند که خودشان هم آدم مهم و با ارزشی هستند. اینها از دو گروه قبلی بیشتر سرکارند.
من که خودم نمیفهمم، اما اگر دوست دارید و مغزتان میکشد و توان فهمش را دارید، برایتان بگویم که عاقل ترین مرد دنیا چه ملاکی برای انتخاب و ارزش گذاری دوستانش دارد.
او با حسرت در غم فقدان دوستی قدیمی اینگونه زبان میگشاید که :
كانَ لي فيما مَضى أخٌ فِي اللّه
وكانَ يُعظِمُهُ في عَيني صِغَرُ الدُّنيا في عَينِهِ ...
قبلاً برادری داشتم ، خیلی باحال و خدایی...
چیزی که باعث شده بود او برای من با اهمیت باشد، این بود که دنیا برای او کم ارزش بود.
چیزی که آن رفیقم را در چشم من بزرگ کرده بود، کوچکی دنیا در چشم او بود.
خدا وکیلی نظام ارزش گذاری ما ، چقدر شبیه کسانی هست که ادعا داریم مأموم شان هستيم و آنها امام مایند؟!
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر و آل اش، به چه مانی؟ بگو
میم.الف.نون
پینوشت:
حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه
https://eitaa.com/serat12110