نصف شبی یه زنه با یه پسر حدودا ۹ ساله مسافرم بودن
یه دونه سگ کوچیک که تو باکس بود همراهشون بود
داشتم دنده عقب میگرفتم و واسه همین آیینه عقب رو نگاه میکردم که زنه رو کرد به سگه و گفت: مامانی قربون پسر خوشگل و با نمکش بره
آخ من فدای پسر گلم بشم چقده تو ماهی...
پسرک بیچاره داشت بر و بر مامانشو نگاه میکرد که مادرش متوجه نگاه متوقعانه پسرش شد و خواست چیزی بگه که از ناراحتی درش بیاره بهش گفت تو هم پسر گلم هستی مامانی تو رو هم دوست داره شما دوتا پسرا هیچ فرقی واسه مامانی ندارین
✍️ شوفر اسنپ سیاسیتزده
💠 به شبکه انتشار محتوای فاتحنت بپیوندید👇
🆔
@fatehnet_ir