🌼🍃 کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت ، بازم شبی با شهدا !! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت ، بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت گلزار شهدا. همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنو پزان ، وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد ، می پرسید ، حاج آقا سید این دور و بر ، شهید نیست بریم پیشش؟!..... مدافع حرم 📕 سربلند ، فصل ۳ ص۲۰۳ https://eitaa.com/setaregan_velayat313