از سوریه زنگ می زد و تاکید می‌کرد که فاطمه قرآن حفظ کند برای اینکه به سوریه برود به مزار شهدای اندیشه رفت و شهدای گمنام را قسم داد که راه را برایش باز کنند و آن شهدانیز حاجت مصطفی را دادند و راه را برای رفتن به سوریه برایش باز کردند.زمانی که نوجوان بود در خواب دیده بود که از مسجدی که در آن فعالیت می کرد شهید آورده بودند و از این مسجد نوری به سمت آسمان بلند می شود که چند سال بعد خودش و شهید عفتی اولین شهدای این مسجد می شوند. مصطفی چندین بار مجروح شده بود و تقریبا نقطه سالمی در بدن نداشت و ضربات فتنه نیز بر تنش بود و هر روز با هر ضربه محکمتر و مقاوم تر می شد و قدرت جاذبه بالایی داشت. از سوریه زنگ می زد و تاکید می‌کرد که فاطمه قرآن حفظ کند که الان فاطمه حافظ 4 جزء قرآن است.مصطفی با خود قرار گذاشته بود که هر زمانی که از یاد شهدا غافل شد روزه بگیرد و به دوستان‌خود نیز گفته بود هر وقت از یاد شهدا غافل شدید خود را تنبیه کنید @seyyedebrahim