📖خاطره
من در مردادماه سال ۹۶، در منطقه حلب سوریه با شهید عباس دانشگر آشنا شدم. گذشت... ماه مبارک رمضان سال ۹۷ بود که بخت یارم شد تا در سه شب از ماه مبارک رمضان، دعای جوشن کبیر را در مشهد مقدس قرائت کنم. ثواب این قرائتها را به پنج بانوی برجسته اسلام، حضرت خدیجه(س)، حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت زینب(س)، حضرت رقیه(س) و حضرت امالبنین(س) هدیه کردم. شب آخر هم یادی از شهدای مدافع حرم کردم و در دلم گذشت که کاش به خاطر این چند شبی که ذکر مصیبتی از ائمه اطهار(علیهمالسلام) داشتم، محبتی از ناحیه ایشان ببینم. شنبه، نوزدهم خردادماه بود که وقتی سرکارم حاضر شدم، لحظهای مثل برقگرفتهها، برقِ یاد عباس به جانم افتاد. گوشی تلفن همراهم را روشن کردم و شروع کردم به تماشای عکسهای او. نگاه به چهره معنوی عباس دلم را منقلب میکرد. من هر سال در ایام ماه مبارک رمضان، از مشهد به تهران میروم تا نماز ظهر و عصر را پشت سر رهبر انقلاب اقامه کنم. با سه نفر از دوستانم هماهنگ شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم. بین راه به آنها گفتم که دلم میخواهد مزار شهید عباس دانشگر را زیارت کنم. این شد که مسیرمان به سمنان افتاد. شهر را نمیشناختم و نام امامزادهای که حرمش، مزار عباس را دربرگرفته بود، فراموش کرده بودم. با پرسوجو مزار شهید را پیدا کردم و به آرزویم رسیدم. گوش دلم انگار صدای عباس را میشنید و آن چهره آسمانی در ذهنم مجسم میشد. خوشحال بودم که به حرف دلم گوش کردم و مزار عباس را زیارت کردم.
🖊 سیدعلی حسیننژاد- ذاکر اهلبیت(ع)
💠