🌷 ❣️ همه مسافران خسته شده بودند. آنها نمی توانستندحتی بارهای کوچکی را که همراه داشتند، بیاورند. غلام سیاه پوستی بود . بعضی ها، خرده بار های خود را به آن غلام بیچاره می دادند تا بیاورد. کم کم این بار های کوچک زیاد شدند. اگر کسی از دوربه آن غلام نگاه می کرد .به جای غلام، تعداد زیادی ظرف و زنبیل می دید .غلام خیلی ناراحت بود. بردن آن ها برایش سخت بود. ❣️ پیامبر(ص) از کنار غلام عبور کرد، دلش به حال او سوخت. با شوخی به غلام گفت:« تو مثل یک کشتی شده‌ای.» غلام خندید و برای لحظه‌ای خستگی اش را از یاد برد. پیامبر او را به یک کشتی باری تشبیه کرده بود که همه چیزی بار او کرده بودند .یک کشتی سیاه و خسته . ❣️ پیامبر (ص)برای پایان دادن به خستگی او چاره‌ای اندیشید .آن غلام را آزاد کرد. غلام خیلی خوشحال شد. وقتی به شهر رسید، اودیگر برده نبود. اودیگر احساس خستگی نمی کرد. 💠کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا (علیه‌السلام) 🆔️ @shaahreza_ir