◍⃟🕊 • . بعد از دعا او روبه آن مرد کرد و گفت: _ آیا من دوست اهل بیت هستم؟ مرد جوان فرمود: _ آری و تا آخر هم هستید و اگر آخر کار شیطانها فریب دهند، آل محمدۖ به فریاد می‌رسند. _آیا امام زمان در این بیابان تشریف می آورند؟ مرد جوان، فرمود: _ امام الان در چادر نشسته! پیش خودش به این اندیشید که امام در چادر مخصوص خودش نشسته. سپس گفت: _آیا امام فردا با حاجی ها در عرفات می آید؟ _آری. _اگر رفقا بروند می بینند؟ _ می بینند ولی نمی شناسند! _ آیا فردا شب امام در چادر های حجاج می آید و نظر دارد؟ _ در چادر شما چون فرداشب مصیبت عمویم خوانده می شود امام می آید. سپس دو اسکناس در دست او گذاشت و فرمود _ یک عمل عمره برای پدرم به جا بیاور. _ نام پدر شما چیست؟ +حسن. _ اسم شما؟ + سید مهدی! :) [آثاروبرکات‌حضرت‌امام‌حسین‌علیه‌السلام]