+ یادمه بچه که بودم، هرشب جمعه یه هیئت کوچیک تو خونه برگزار میکردیم.
البته فکر میکردیم کوچیکه، قطعا مراسمی که بانی اشک ریختن بر امامحسین باشه، به وسعت دریاست!
• اول مراسم من قرآن میخوندم...
• بعد یکیمون شروع میکرد به خوندن زیارت عاشورا و یا حدیثکساء...
• بابا یه حدیث میخوندند و چند خطم سخنرانی...
• دوباره من مجلسو دست میگرفتم و برقارو خاموش میکردم و در حد چند دقیقه روضه و مداحی...
• خرما و چای روضهی آخر مجلسمونم به راه بود! :)
[
به همین سادگی🌱]