🔴🆕سناریو تجزیهطلبان بعد از دختر بلوچ، مهسا، نیکا و اسرا / «دختر عرب» کی وارد داستان میشود؟
حدودیک ماه از عملیاتی کردن سناریوی ضد انقلاب برای تجزیه ایران میگذرد؛ سناریویی که مداقه در آن پرده از نقشه پیچیدهای برمیدارد که شاید برای تک تک قطعات پازل آن ساعتها برنامهریزی شده و تمام امکانات ضد انقلاب از سرویسهای اطلاعاتی بیگانه تا رسانههای فارسی زبان پای کار آن آمده است.
نخ تسبیح این نقشه که هدفی جز تجزیه جمهوری اسلامی ایران برای آن نمیشود متصور شد اما قومیتهای مختلفی است که در ایران زندگی میکنند.
قوم کرد ایران اسلامی از جمله اقوامی است که علیرغم فشارهای پانکرد و جداییطلبان و کومله و دموکرات و پاک و غیره همواره پای تمامیت ارضی ایران ایستاده و رشادتهای آنان از پیشمرگههایی که در دوران دفاع مقدس یاور رزمندگان اسلام بودند تا کسانی که قربانی ترور نیروهای ضد انقلاب شدند از اذهان مردمان ایران زمین فراموش نمیشود
واقعه مهسا امینی اما برای ضد انقلاب فرصت مناسبی بود تا فتنه را از دیاری آغاز کند که سالهاست در آرامش است و البته رسانههای کردزبان در شبکههای اجتماعی روی اذهان عمومی مردم آن عملیات کرده و تلاش کرده به مردم آن دیار بقبولاند که استان کردستان مورد بیمهری مسئولان است حال آنکه این استان از استانهای پیشرفته و بهرهمند ایران است.
مقدمه کار از زمانی که مهسا امینی در بیمارستان بستری بود فراهم میشود. حالا بهترین فرصت است تا مصداقی عینی برای ابر روایتی که رسانههای ضد انقلاب درباره دو کلید واژه گشت ارشاد و حجاب ساختهاند، فراگیر شود؛ «مهسا امینی به دلیل ضرب و شتم گشت ارشاد به خاطر حجاب به کما رفته است».
انتشار خبر فوت مهسا امینی اما بهانه را برای اجرای یک نقشه از پیش طراحی شده تکمیل میکند؛ بعد از تشییع پیکر مهسا امینی تنش به سرعت در سقز آغاز میشود و جمعیتی ۵۰۰ نفره با حضور در مقابل فرمانداری شهرستان شروع به سر دادن شعارهای تند و احساسی و سنگپراکنی به ساختمان فرمانداری میکنند تا آتش فتنه و اغتشاش اینبار از شمال غرب ایران زبانه بکشد.
از عصر همان روز فراخوانهای سنگینی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود تا معترضان به مرگ مهسا امینی در شهرهای مختلف تجمعات اعتراضی برپا کنند.
فردای آن روز در چندین شهر و استان از جمله تهران تجمعات اعتراضی شکل میگیرد. هسته مرکزی اعتراضات که در آن بیشتر جوانان و دخترانی که کشف حجاب کردهاند نقشآفرینی میکنند، با سرعتی شگرفت اعتراضات را به سمت اغتشاش سوق میدهد تا به طبق سخنان فرمانده یگان ویژه فراجا خشنترین اغتشاشات کشور کلید بخورد.
همزمان اما نهادهای مرتبط با پرونده مهسا امینی علل فوت را بررسی میکنند و حتی رئیس جمهور در تماس تلفنی با خانواده امینی ضمن دلجویی از آنها قول پیگیری میدهد.
خبرگزاری ها اولین نتایج علل فوت مهسا امینی را منتشر میکند؛ اما خانواده امینی در سلسله مصاحبههایی با رسانههای داخلی و خارجی موارد مطروحه از عمل جراحی، بیماری و تحت نظر دکتر بودن را تکذیب میکند تا سناریوی ضد انقلاب برای شعلهور کردن آتش اغتشاشات شعلهور شود.
گذر زمان اما ابعاد پرونده مرگ مهسا امینی را روشن میکرد، تا جایی که پدر مهسا یکی پس از دیگری از ادعاهای خود کوتاه آمد و پذیرفت دخترش هم جراحی داشته و هم تحت نظر پزشک معالج بوده است.
انتشار فیلم حضور پدر مهسا امینی بر بالین دختر جوانش و مواردی که بر آن اذعان میکند همچنین جوابیه رسمی پزشکی قانونی پرونده آن را تقریبا مختمومه میکند.
با مشخص شدن ابعاد ماجرای مهسا امینی و جدا شدن صف اغتشاشگران از معترضان در سطح شهر ضد انقلاب تلاش کرد تا با بهانهای تازه و البته در گوشهای دیگر از ایران آتش تفرقهافکنی و تجزیهطلبی را که در حال فروکش کردن بود شعلهور کند
دختر بلوچ؛ پروندهای قدیمی که کوچکترین ارتباطی با مسائل پیش آمده درباره مهسا امینی ندارد در روز جمعه ۸ مهرماه پس از خطبههای نماز جمعه مسجدمکی زاهدان که باحضور مولوی عبدالحمید برگزار میشود به یکباره با حمله مسلحانه به کلانتری ۱۶ زاهدان به سناریوی ضد انقلاب برای تجزیه ایران الصاق میشود.
در جریان ناآرامیهای زاهدان، که در آن به چند کلانتری، بانک، پاساژ و مغازههای مردم خسارات جدی وارد شد، معاون سازمان اطلاعات سپاه سیستان و بلوچستان مورد هدف یک تکتیرانداز قرار میگیرد و به شهادت میرسد.
اما شامگاه جمعه دو جسد شناسایی میشود تا غبار را از فضای شهر بشوید؛ عبدالمجید ریگی و یاسر شه بخش دو عضو گروهک تجزیه طلب جیش الظلم در میان کشتهشدگان درگیریهای خیابانی بودند.
این واقعه اما با رشادت نیروهای سپاه و بسیج و انتظامی و عدم همراهی مردم سیستان و بلوچستان در همان روز پایان مییابد و تلاشهای برخی از متنفذان برای زنده نگه داشتن آتش آن راه به جایی نمیبرد.
البته رسانههای ضد انقلاب