تو تاکسی نشسته بودم يهو یه دختره گفت: چی؟!🤨 من با تعجب گفتم: هيچی! دختر: چییی؟ من: به ارواح خاک آقام هيچی!😳 دختر: چیییی؟ من: به حضرت عباس هيچی😨 دختر چند دقیقه بعد: چییییی؟!😤 من: آقای راننده جون مادرت بزن بغل اين دختر ول کن ما نیست😰 راننده: ساکت شو! بشین سرجات خانوم داره عطسه ميکنه 😂 ♨️ شادیسمی شو