ای که در حال و هوایِ نرون و نمرودی
با خبر باش که با ، لرز و تبی نابودی
تو چه داری که کند بیمه یِ فردایِ تو را
باده می نوشی و از،گرمیِ آن خشنودی
ذرّه ای می شکند ،سلسله اندامِ تو را
دیده ننهاده به هم در عدم و مفقودی
نَبُوَد عمرِ تو پاینده مکن جور و ستم
اربعین ات نشده ، زیرِ لَحَد فرسودی
تو چه خواهی مگر از زندگیِ این دنیا
دائما در عقبِ ، ثروت و پول و سودی
باورت نیست که دنیا نَبُوَد جاویدان؟
دو سه روزی تو در این دارِفنا موجودی
مثلِ رویا بُوَد این زندگیِ دنیایی
می رود شورِ جوانی و سپس مسدودی
باید از خود بدَر آیی و گریزی بزنی
ورنه در دایره ی باطل و بغض آلودی
برو خود را برهان از خمِ شیطانِ لعین
تو همان اشرفِ خلقت نسبِ داوودی
پس عبادت بکن و بنده ی آن یکتا شو
تو اگر عاشقی و در پیِ آن موعودی
بُگذر از خویشتن و توبه نما یا موسی
گر به دنبالِ کمال و هدف و مقصودی
برو بر درگهِ حق آیه ی تطهیر بخوان
ورنه در مکتبِ توحیدِ خدا مردودی
☑️ شاعر : خموش
☑️ نام شعر : غفلت
☑️ موضوع:پند
انتشار این مطلب با ذکر منبع و صلوات حلال است⭕
کانال شاعر گیلانی (خموش)
eitaa.com/shaer_khamosh