پدید در دل غم آمد و پدیده نشد دوید با غم دل هرچه کرد دیده نشده تمام زندگی اش چشم می کشید ولی به صبحگاه سعادت شبش کشیده نشد درید تیغ زمانه تن غرورش را ولی به رغم غم و غصه ها، دریده نشد نگفت جز حق و یک عمر جز مقابل حق همیشه سرو سهی مانده و خمیده نشد شبیه میوه ی باغی که تا رسید کسی سراغ از آن نگرفت و به وقت چیده نشد خرید طعنه ی بازار را به دل اما نداشت مشتری و لاجرم خریده نشد گلایه داشت از این روزگار اما دید بدون غصه و غم آدم آفریده نشد @shaeranehowzavi