از من نمیپرسی کجا هستم، کجا میگریمات
میگریمات اما نمیپرسی چرا میگریمات
باید خودت باشی ببینی گریهام را، حس کنی
وقتی که دارم گرم و دارم بیصدا میگریمات
شاید تو تنها قصهای باشی که میخوانم ولی
از ابتدا میگریمات تا انتها میگریمات
من شاعرم! هنجار آدمها عذابم میدهد
با چشمها میبوسمت،با دستها میگریمات
هم آشکارا پیش چشمِ دیگران مینالمات
هم در خفا دور از غریب و آشنا میگریمات
افتادم از بادام تلخِ چشم شیرینام ولی
با هر فشاری در گلوی شیشهها میگریمات
#مهتا_صانعی
@shaeranehowzavi