یک کهکشان سیاره از اصحاب عاشق خورشید در میدان پی مهتاب عاشق رود از خجالت شرمسار و بیقرار است سرمست از آینده شد سرداب عاشق قوس قمر در قاب قهر قصه‌ افتاد شد روضه خوانش منبرومحراب عاشق جمع وجود عالم مجذوب امکان حب الحسین آن گوهر نایاب عاشق مُلک و مَلک مملوک و او مالک به عالم عالم شده عاشق به این ارباب عاشق عمری میان ظهر عاشورا نشستیم دلداده و مغروق این گرداب عاشق حیران وسرگردان وعطشان‌حسین‌ایم شاید نظر انداخت بر بی تاب عاشق @shaeranehowzavi