می خواست بنا کند نظامی
مثل پدران خویش، محکم
واقف به امور مسلمین بود
در امر خلافت او مصمم
بیگانه نبود گرچه با جنگ
با صلح قیام دیگری داشت
با سستی دوستان، مگر او
جز مهر مرام دیگری داشت؟
فرمانده فریب خورد و برگشت
با مکر معاویه چه آسان
لشکر پی خدعه رفت و مولا
مجبور به صلح بود آنسان
زنجیره ظلم تا کجا رفت
با جعده قرار دیگری داشت
با دادن وعده ای دروغین
آن روز شکار دیگری داشت
از دامن مکر فتنه برخاست
زن وسوسه شد به دست شیطان
در خانه خود غریب بودی
ای ماه مدینه! ای حسن جان!
تابوت به تیرها درآمیخت
اما نشکست باورت را
حیف از تو کریم آل طاها
دنیا نشناخت محضرت را
دور از تو کلام مرد شامی
وقتی که به لطف می نوازی
هر کس که ترا شناخت فهمید
مولای کریم و چاره سازی
ای ماه مدینه دیده بودی
پاییز جهان مادرت را
آن روز میان کوچه خواندی
غمهای نهان مادرت را
با چاه همیشه راز می گفت
نجوای علی شنیدنی بود
ای شاهد دستهای بسته
پیشینه کوفه دشمنی بود
زینب چه کند از این همه داغ
تنها نگذار خواهرت را
بعد از تو حسین هم غریب است
کشتند عزیز مادرت را
دریای کرامت ای حسن جان!
با حُسن تو می شویم دمساز
دنیای سخاوت ای حسن جان!
ما را به حدیث حُسن بنواز
#اعظم_صباغخور
#یا_امام_حسن_مجتبی
@shaeranehowzavi