.
وقتی اینا رو برای من تعریف کرد بهش گفتم:
خدا گر ز حکمت ببندد دَری / ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری » را
یک ماهی میشد که از جلسه مشاورش گذشته بود بهم زنگ زد وگریه میکرد
گفت بخشنامه جــدیـــد اومده پادگان شوهرش که هر کی میخــواد میتـونه
مسکن ملــی تهــران اسم بنویسه اینا
هـم دو دل بودن که همین شهرخود
شون اسم بنویسن یا تهران.
استخاره میگیرن شهر خودشون خوب
نمیاد وبــرای تهران شــوهــرش اســـم
مینویسه دو هفته بعد پیمانکاری که
شهر خودشون میخواسته خونه ها رو
بسازه قــرارداد رو فســخ میکنه . گفت
وقتی اینو شنیدم فهمیدم چرا ما هــر
چه بــه هر در میزدیــم تا ایــن پول رو
جور کنیم وبریزیم حساب جور نمیشد
ولی برای خــونــه تهران بــه طور خیلی
معجزه آسای خدا دو نفر رو واسطه کرد
به ما کمک کنن تا بتونیم پول رو واریز
کنیم 🥺
تشکر کرد وگفت تازه به حرفتون رسیدم
کــه خــدا میخــواستـه یه چیز بهتـر به ما
بده.
.