هدایت شده از راهنما نصب دوره VIP استاد الجبوری
خاطره یکی از خدام عزیز عضو کلاس استاد الجبوری 👇 احنا بالخمسه من شهر الصفر سافرنا بالعراق. بالطریق مشایه فد یوم بالمدینه خضر رحنا للبیت واحد عراقی للراحه. آنی ای شی چنت عندی احتاج. چنت اگول باللغه عربیه. ام البیت سالت من آنی: انتی الاصل لسان العربیه؟ گلت لا آنی الاصل ایرانیه بس آنی شویه اعرف عربی. گالت هوای زین تحچین عربی، چنت اتصور انتی عرب. ما ۵ ماه صفر به عراق سفر کردیم. در مسیر پیاده روی یک روز در شهر خضر رفتیم خونه یک عراقی برای استراحت. من هر چیزی که نیاز داشتم به زبان عربی میگفتم. صاحبخونه ازم پرسید: تو در اصل عرب زبان هستی؟ گفتم نه من در اصل ایرانی هستم ولی یکم عربی بلد هستم. گفت خیلی خوب عربی صحبت میکنی فکر میکردم تو عرب هستی. بالکربلاء لسکن رحنا بالبیت صدیقتی اللی کل سنه چنّه نروح. اهناک چانن زائرات ایرانیه. آنی اهناک چنت مترجم. کل شخص چانت رادت ای شی، گالت لآنی. آنی هم چنت اگول لام البیت. فد زائره گالت لآنی زین تحچین ایرانی. گلت لان آنی ایرانیه. گالت چنت اتصوّر عرس ام البیت و فی الاصل عرب بس تگدرین تحچین ایرانی. گلت لا آنی مثل انتی زائره و ایرانیه. در کربلاء برای اسکان رفتیم خونه دوستم که هرسال میرفتیم. اونجا زائران ایرانی خانم بودند. من اونجا مترجم بودم. هر فردی هر چی میخواست به من می‌گفت. من هم به صاحب خونه میگفتم. یه زائر به من گفت: خیلی خوب ایرانی صحبت میکنی. گفتم چونکه من ایرانی هستم. گفت فکر میکردم عروس صاحبخونه هستی و در اصل عربی ولی میتونی ایرانی صحبت کنی. گفتم نه منم مثل تو زائر و ایرانی هستم.