#دلنوشته
انسان انتظار،آماده ی فرداست.
آنكه «نظر»ندارد،به احساس انتظار،نیز ـ نمی تواند رسید.
«انتظار» سفر دور و درازی است
سفر انتظار،چشم آدم را،باز می كند،
سفر انتظار،انسان را، «صاحب نظر» می سازد...
حرف از یك نقطه ی زمانی و مكانی نیست.
سخن از یك جغرافیای جهانی عقیدتی است:
تكان تازه ای در خاك و خلقت خاك!
تنه و بدنه ی خلقت،
«عدالت » است...و در این میانه، «ستم»،غباری بیش نیست،كه به راحتی می شود آن را شست و پیكره ی اصلی، پاكیزه و زیبای آفرینش را در برابر نگاه انتظار زندگی،به دیدار نهاد.
این شست و شو،اصلاً،مشكل نیست:
«آب» كه دارد می رود،
«رود» كه دارد می گذرد،
فطرت پاك عادلانه ی «خاك» كه دارد تكان تازه ای می خورد،
همه به یاری ما،خواهند شتافت!
تنها،كافی است تكانی بخوریم.
http://eitaa.com/shahachragh