#بخندبسیجے
#طنز_جبهه
ترڪش خمپاره پیشونیش رو چاڪ
داده بود.روے زمین افتاده و زمزمہ
مےکرد. دوربین رو برداشتم و رفتمـ
بالا سرش.داشتآخرین نفساشو مےزد
ازش پرسیدم:
+:این لحظات آخر
چہ حرفے براے مردم دارے؟
بالبخندگفت:
_:از مردم ڪشورممےخوام وقتے براے
خط ڪمپوتــ مے فرستند عڪس روے
ڪمپوت ها رو جدا نڪنند.
+:دارهضبطمیشہبرادر
یڪحرفبهترے بگو.
با همون طنازے گفت:
_:آخہ نمیدونے !!
سہ بار بهمـ رب گوجہ افتاده.
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے