کربلاء را ندیدهام؛
اما رفح را دیدم...
آتش در خیمهها...
بدنهای بیسر...
اجساد در بین رمل و خاک...
زنی که فریاد میزند...
شیرخوارهای خونین در آغوش پدر...
کودکان سرگردان میدویدند...
مردمی که بدون یاور و بیپناه
در راه حق کشته میشوند...
آه مقتل رفح؛ روضهی باز است...