بِسمِ ربِّ الزهرا س
چند خط روضه
مردڪِ پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا اما حیف
دستش از روےِ سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلیِ محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد،غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ےِ کوچه عجیب است مهاجر اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
ای وای مادرم 🖤
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_شر_منده_ایم ❤️
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج🤲
@shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱