درست 12 سال پس از تاسيس جيمز تاون (Jamestown) به ويرجينيا آورده شدند. در آغاز ، بسيارى نوکران ملزم به خدمت محسوب مى شدند که قادر بودند آزادى خود را بخرند. گرچه تا سال 1660، همگام با رشد مستعمرات جنوبى، نياز به کارگران کشتزار نيز افزونى يافت و اداره و نهاد برده دارى مشکل و مشکل تر شد و آفريقائى ها را دست و پا بسته به آمريکا مى آوردند تا تمام عمر بعنوان برده اجبارى کار کنند.
درحاشيه : راز پايدار آناسازى (Anasazi)
دهکده هاى سرخپوستان و " شهر هاى صخره اي" باستانى در ميان دره هاى کوهستانى، کوره باريکهاى کلرادو و نيومکزيکو نشانگر برخى از نخستين ساکنين آمريکاى شمالى، آنا سازى ها مى باشند که واژه ايست ناواهو (Navajo) به معناي" قد يميان".
تا سال 500 پس از ميلاد، آناسازى ها برخى از نخستين دهکده هاى شناخته شده در جنوب غرب آمريکا را بر پا نهادند که در آن به شکار و کشت محصولاتى همچون ذرت، کدو و لوبيا مى پرداختند. آناسازى ها در طول قرنها پيشرفت کرده و قادر به توسعه سدهاى پيشرفته و سيستم هاى آبيارى شدند. سنت کوزه گرى استادانه و بى نظيرشان، حکاکى بر مسکونات چند اتاقه پيچيده در لابلاى کناره هاى خانه هاى صخره اى، که به نوع خود از برجسته ترين نقاط باستان شناسى آمريکاى امروز است، از جمله مهارت هاى آنها بشمار مى رود.
با اين حال در قرن 13 ، آنها محل هاى مسکونى را به همراه ظروف سفالين ، ابزارآلات و حتى البسه خود را به شکلى که بنظر مى رسيد قصد برگشت دارند، رها کرده و ظاهرأ از صحنه تاريخ ناپديد شدند. وطن آنها به مدت يک قرن تا ورود قبايل تازه اى چون ناواهو (Navajo) و يوت (Ute) و پس ازآن مستعمره نشينان اسپانيائى و اروپائيان ديگر بدون سکنه باقى ماند.
داستان آناسازى بطرز لاينحلى به محيط سخت و در عين حال زيبايى که آنها درآن زندگى مى کردند مربوط مى شود. درميان قرارگاههاى اوليه گودالهاى ساده اى بود که از خاک بيرون آمده بود و که بشکل عمارت هايى مذهبى و محلهاى ملاقات و گردهمايى در آمده بود. نسل هاى بعدى تکنيک ها و روش هاى بنايى را جهت ساختن مکانها و عمارت هاى سنگى و مربع شکل بکار بردند. ولى دراماتيک ترين تغيير در سبک زندگى آناسازى ها -– به دلايلى که هنوز مشخص نيست -- همانا مهاجرت به کناره صخره ها و زير نقاط تخت و مرتفع بود که در آنجا خانه هاى چند طبقه اى شگفت انگيزى بودند.
آناسازى ها به شکل اشتراکى زندگى مى کردند که در طى قرنها آهسته آهسته شکل گرفته بود. آنها با افراد ديگر محلى و منطقه اى دادو ستد داشتند . علائم جنگ و زد و خورد بسيار اندک و ناچيزى نيز در بين آنها وجود داشت. گرچه آناسازيها رهبران مذهبى وغيره و همچنين هنرمندان زبردست خود را داشتند ولى تمايز طبقاتى يا اجتماعى در ميان آنهاکاملأ غير محسوس بود.
انگيزه هاى اجتماعى و مذهبى بدون شک رل مهمى را در ساختن محل مسکونى صخره اى و ترک و واگذارى پايانى آنها داشت. ولى تلاش براى يافتن آذوقه در يک محيط بسيار دشوار احتمالأ بزرگترين عامل بود. همانطور که جمعيت فزونى مى يافت، زارعين ، نقاط بيشترى را تحت کشت گذاشتند ، که خود باعث شد بسيارى از سکنه و جوامع محلى فقط زمين هاى حاشيه را کشت کنند. ولى آناسازى ها نتوانستند جلوى خسارت و زيان پيوسته که نتيجه استفاده دايم از زمینهای حاصل خيز بود بگيرند. تجزيه و تحليل حلقه هاى درختان، براى مثال، حاکى بر اين است که قحطى نهايى که 23 سال از 1276 تا 1299 طول کشيد نهايتأ باعث کوچ آخرين گروههاى آناسازى براى هميشه شد.
گرچه آناسازى ها از خانه و کاشانه وطن هاى خود متفرق شدند، با اينحال ناپديد نشدند. ميراث آنها در لابلاى اسناد باستان شناسى مهمى که بر جاى گذاشته، ونيز درميان هوپى (Hopi) ها ، زونى (Zuni) و ديگر مردمان پوبليو که اجداد آن هاهستند باقى ماند.