نمل: ۶۱-۶۲
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۶۱) أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (۶۲)
كيست كه زمين را قرارگاهی ساخت و در آن، رودها قرار داد، و برای آن، كوهها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و ميان دو دريا (شور و شيرين) مانعی قرار داد (كه مخلوط نشوند). آيا معبودی با خداست؟ (نه) بلكه اكثر آنان نمیدانند.
كيست كه هرگاه درماندهای او را بخواند، اجابت نمايد و بدی و ناخوشی را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودی است؟ چه كم پند میپذيريد.
نكتهها:
در روايات و تفاسير نديدم كه دربارهی تلاوت آيهی ۶۲ برای استجابت دعا نقشی باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتوای آيه تبّركاً آن را میخوانند و مانعی ندارد.
مناجات با خدای سبحان و راز ونياز با او كاری پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگی، برای همگان ضروری است.
اين نياز مريمی بوده است و درد
كان چنان طفلی سخن آغاز كرد
هر كجا دردی دوا آن جا بود
هر كجا فقری نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستی است آب آن جا رود
پيش حقّ يك ناله از روی نياز
به كه عمری در سجود و در نماز
زور را بگذار زاری را بگير
رحم سوی زاری آيد ای فقير۱
در روايات میخوانيم: نمونهی مضطرّ واقعی، امام زمان (عجّلاللّه تعالی فرجه الشريف) است و بدترين سوء «وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»، سلطهی كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف میشود و نمونهی «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ» حكومت صالحان در آن زمان است.۲
هر جا كه دعای ما مستجاب نشود، دليلی دارد، همچون:
الف: دعای ما، طلبِ خير نبوده وما گمان میكرديم خير است. (زيرا دعا، يعنی طلبِ خير)
ب: نحوهی درخواست، جدّی و همراه با درماندگی نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشتهايم، يعنی اگر به درگاه خداوند رو كردهايم، به ديگران نيز چشم اميد داشتهايم.
البتّه گاهی به جای استجابتِ آنچه میخواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما میدهد و گاهی به جای خواستهی ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائی از ما دور میكند و گاهی به جای برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران میكند و گاهی به جای لطف به ما، به نسل ما لطف میكند كه همهی اين مطالب در روايات آمده است. اجابتِ مضطرّ، كاری الهی است ولی سنّت الهی را تغيير نمیدهد. مثلًا سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوی بايد از دنيا بروند و همهی انسانها در لحظهی احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.
ريشهی ايمان به خدا
ريشهی ايمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّيون میگويند: ريشهی ايمان به خدا ترس است. يعنی انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز میبيند، هنگام بروز حادثهای تلخ، قدرتی را در ذهن خود تصوّر میكند و به آن پناه میبرد.
مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييدهی ترس میدانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوی خدا را با اصل ايمان به خدا نمیفهمند. مثلًا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ میرويم. امّا آيا میتوان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟
همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا میرويم، آيا میتوان گفت: اصل ايمان به خدا زاييدهی ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمهی ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمنتر باشد.
در حالی كه مؤمنان واقعی، شجاعترين افراد زمان خود بودهاند و بايد انسان در لحظاتی كه احساس ترس ندارد، ايمانی هم نداشته باشد، در حالی كه ما در لحظههايی كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پردهی غفلت را كنار میزند و مارا متوجّه خدا میكند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتی نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتی به فريادشان نمیرسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبی دل میبندند كه آن نقطه، همان خدای متعال است.
پيامها:
۱- از راههای شناخت خدا و يكتايی او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرتها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. «أَمَّنْ يُجِيبُ»
۲- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. «يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ»
۳- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتی میخواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولی دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «إِذا دَعاهُ»
۴- انسان بر طبيعت حكومت دارد. «يَجْعَلُكُمْ خ